ای هستترین هستیِ رویایِ محالمای خاصترین اشارهیِ مِثل و مثالمای نازترین دستِ نوازشگر دستمجادویِ فریبندهیِ افسانهیِ حالمکافی است تبسّمی ببینم به لبانتتا کَر کنم از قهقهام گوش دو عالملبخند زدی شکفته از گل گل شوقمدیوانهیِ افسونِ رخِ غرقِ کمالممجذوبِ لبِ گَزیدهدندانِ پر از حرفلب میگَزم از هجومِ افکار و خیالمدیریاست که کُنجِ دلم اسرار نهفتههرگز نتوانم به لب آورد سوالمچندیاست تو سردی، کِسِلَم، بیرمقم، سرد مزاجماین عارضه سینهام فشرده تا بطنِ طحالمتردید که کردی "بروی یا نروی" آخرِ خط بودمکثی که نشانده به خیالاتِ زوالمخالید علی پناه بخوانید, ...ادامه مطلب
به تو هجوم آوردم چونان لشگری که شهر رامرا شکست دادی چونان سدی که آب راو باز در تکاپویی بیهوده دست و پا میزنمشاید راهی باز کنمشاید اشک چشمی راهگشا شد ادامه مطلب, ...ادامه مطلب