پرچم عشق همین گوشه پیراهن توست

متن مرتبط با «باهام حرف بزن من عاشق حرفاتم» در سایت پرچم عشق همین گوشه پیراهن توست نوشته شده است

و سخن تنها دریچه قلب توست به روی من!

  • گاهی چشمه احساست میخشکدو تو نمیدانی تا کجاها نابودی ریشه دواندهگاهی غرق می شوی در دنیای تردیدها و سوالها و نشدن هااحساس میکنی راه چاره ای نیست. فریادرسی نیستاما یکدفعه نوری بیرون می زندچشمه ای می جوشدکه سالهاست خشکیدهنسیم که شروع به وزیدن کنددر بیشه زار رازهاخوشه های گندم را خواهی دیدکه سر تا به سر دشتصدای خش خش خود را می افشانندو گندمکاران را خواهی دیدکه داس را بر شانه های خود گذاشته اندپروانه ها خوشه ها را یکی پس از دیگری می بوسندخورشید با وقار و تحسین خوشه های طلایی را می نگردو آسیابان پیرکه آسیاب کهنه اش را دوباره برپا میکندو کودکان را که شبها خواب نان گرم و تازه را می بینندو پرندگان که منتظر سخاوت دستان کشاورزانندهمه اینها را یک دانه گندم آغاز کرددانه ای که سرمای زمین و زمان را دیدو در دل خاک ها خوابید و نور بر سر و رویش نپاشیددانه ای که هیچکس نمی دانستتا این حد می تواند برکت داشته باشدو گرما و شعر بیافریندو اینهمه چشم را به خود خیره کندخودخوری میکنیخودت را از همه دور میکنیاحساس میکنی فراموش شده ایدرست در نقطه ای که فکرش را نمی کنییک در باز می شود که در خود هفتاد در داردنقطه روشنی که دیگر روشن نبودو میپدانشتی که به فراموشی سپرده شدهو از نظرها دور و از افکار پنهانش میداشتییکدفعه گل می دهدو نور از همه جای زندگیت بیرون می زنداما امان!امان از تردید های خفته در پستوی نمناک دهلیزهاامان از موج های سهمگینِ بر هم زننده خواب هاامان از واژگونی لحظه های دلهره آور در بطن خاطراتکه همه چیز را می بلعدو همه دشت را به سکوتی خوفناک فرا میخواندآری اینگونه نور را به تاریکی فرامیخواندو از دل روشنایی ها موج های تاریک را می نوشدو عشق را یارای مقابله نیست...آی عشق... آی عشق...چه غریب و غمناکی ای, ...ادامه مطلب

  • و اخر کار به جائی نرسیدست منم

  • آنکه خود را نفسی شاد ندیدست منموانکه هرگز به مرادی نرسیدست منمآنکه صد جور کشیدست زهر خار و خسیوز سرکوی وفا پا نکشیدست منمآنکه چون غنچه پژمرده در این باغ بسیبر دلش باد نشاطی نوزیدست منمعندلیبی که در این باغ ز بیداد گلینیست خاری که به پایش نخلیدست منمآنکه در راه وصال تو دویدست بسیواخرکار به جائی نرسیدست منمبسته در خدمت او همچو"خراباتی" کمریآن غلامی که کس او را نخریدست منممحمدکریم نقده دوزان*خراباتی* بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آنکه زین عشق ثمر هیچ ندیده است منم

  • آنکه مرغ دلش از سینه پریده است منمآنکه می میرد و مهر تو ندیده است منمآنکه سرخوش ز وصال دگران است توئیوانکه زهر غم عشق تو چشیده است منمآنکه پا بر سر کویم ننهاده است توئیوانکه برکوی تو با سر بدویده است منمآنکه یک لحظه نگاهم ننموده است توئیآنکه تصویر تو بر دیده کشیده است منمآنکه با خاطر آسوده غنوده است توئیآنکه از دیده او خواب پریده است منمآنکه هر لحظه جوان گشته و شاداب توئیآنکه از جور تو هر لحظه خمیده است منمهمچو مرغ سحرم گفت*خراباتی* به فغانآنکه زین عشق ثمر هیچ ندیده است منممحمد کریم نقده دوزان *خراباتی* بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تو که با منی همیشه، چه "تری" چه "لن ترانی"

  • هله پاسبان منزل تو چگونه پاسبانیکه ببرد رخت ما را همه دزد شب نهانیبزن آب سرد بر رو بجه و بکن علالاکه ز خوابناکی تو همه سود شد زیانیکه چراغ دزد باشد شب و خواب پاسبانانبه دمی چراغشان را ز چه رو نمی‌نشانیبگذار کاهلی را چو ستاره شب‌روی کنز زمینیان چه ترسی که سوار آسمانیدو سه عوعو سگانه نزند ره سوارانچه برد ز شیر شرزه سگ و گاو کاهدانیسگ خشم و گاو شهوت چه زنند پیش شیریکه به بیشه حقایق بدرد صف عیانینه دو قطره آب بودی که سفینه‌ای و نوحیبه میان موج طوفان چپ و راست می‌دوانیچو خدا بود پناهت چه خطر بود ز راهتبه فلک رسد کلاهت که سر همه سرانیچه نکو طریق باشد که خدا رفیق باشدسفر درشت گردد چو بهشت جاودانیتو مگو که ارمغانی چه برم پی نشانیکه بس است مهر و مه را رخ خویش ارمغانیتو اگر روی و گر نی بدود سعادت توهمه کار برگزارد به سکون و مهربانیچو غلام توست دولت کندت هزار خدمتکه ندارد از تو چاره و گرش ز در برانیتو بخسپ خوش که بختت ز برای تو نخسپدتو بگیر سنگ در کف که شود عقیق کانیبه فلک برآ چو عیسی ارنی بگو چو موسیکه خدا تو را نگوید که خموش لن ترانیخمش ای دل و چه چاره سر خم اگر بگیریدل خنب برشکافد چو بجوشد این معانیدو هزار بار هر دم تو بخوانی این غزل رااگر آن سوی حقایق سیران او بدانی#مولانادیوان شمسدر فضای مجازی بیت زیر رو به نام مولانا انتشار میدن در حالی که در هیچ کجای اشعارش یافت نشد! اَرِنی کسی بگوید که تو را ندیده باشدتو که با منی همیشه، چه "تَرَی" چه "لن ترانی" بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آنقدر داغ به جانم که دماوند منم

  • به خودم آمدم انگار تویی در من بوداین کمی بیشتر از دل به کسی بستن بودآن به هر لحظه تبدار تو پیوند منمآنقدر داغ به جانم که دماوند منمو زمینی که قسم خورد شکستم بدهدو زمان چنبره زد کار به دستم بدهدمن تو را دیدم و آرام به خاک افتادمو از آن روز که در بند توام آزادمبی تو بی کار و کسم، وسعت پشتم خالیستگل تو باشی، من مفلوک دو مشتم خالیستتو نباشی من از اعماق غرورم دورمزیر بی رحم ترین زاویه ساطورم#علیرضا_آذر #امیرعباس_گلاب #بمب_جنونقطعه ای از شعر #تومور2دانلود پوستر با کیفیت اصلی | دانلود پوستر سایز استوری با کیفیت اصلیاین شعر رو امیر عباس گلاب با همراهی علیرضا آذر به صورت یه موزیک هم خوندن که در پایین میتونید موزیک ویدئوی اون رو هم ببینید: بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چند چیز مثلا عجیب من

  • دوستان لطف کردن و با دعوت از من خواستن که توی چالش "منِ عجیب" شرکت کنم. راستش من در خودم چیز عجیبی نمیبینم. اصولا هر آدمی چون خودشو درک میکنه، پس اعمال و رفتارش برای خودش عجیب نیست. اما دیگه مجبورم مجبووووردو روزیه هی فکر و فکر تا ببینم کدوم رفتارم باعث تعجب دیگران شده و همونو بنویسم. تا اینکه بالاخره چند مورد به ذهنم رسید. 1- فنی بودن یا همون آچارفرانسه بود, ...ادامه مطلب

  • من چه گویم که غریب است دلم در وطنم

  • پیشِ سازِ تو من از سِحر سخن دم نزنمکه زبانی چو بیان تو ندارد سخنم ره مگردان و نگه دار همین پرده ی راستتا من از راز سپهرت گرهی باز کنم صبر کن ای دل غمدیده که چون پیر حزینعاقبت مژده ی نصرت رسد از پیرهنم چه غریبانه تو با یاد وطن می نالیمن چه گویم که غریب است دلم در وطنمشعر من با مدد ساز تو آوازی داشتکی بود باز که شوری به چمن در فکنمهمه مرغان هم آواز پراکنده شدن, ...ادامه مطلب

  • بنشین و فقط شاهد ویرانى من باش

  • یا گرمى یک بوسه به پیشانى من باشیا علت یک عمر پریشانى من باش با فاصله اى امن که آسیب نبینىبنشین و فقط شاهد ویرانى من باش هر بار که عاقل شده ام خیر ندیدمیک بار بیا و تو به نادانى من باش من جاى تو با لحن و لبت شعر بخوانمتو جاى من و محو غزل خوانى من باش ناچار به مرگم ته این قصه بیا و یک معجزه در قسمت پایانى من باش #سید_تقی_سیدیپ.ن: دوستان مشاعره داریم. ممنون می, ...ادامه مطلب

  • بی من تو در کجای جهانی که نیستی؟

  • حالم بد است مثل زمانی که نیستی!دردا که تو همیشه همانی که نیستی! وقتی که مانده ای نگرانی که مانده ایوقتی که نیستی نگرانی که نیستی! عاشق که می شوی نگران خودت نباشعشق آنچه هستی است نه آنی که نیستی! با عشق هر کجا بروی حی و حاضریدربند این خیال نمانی که نیستی! تا چند من غزل بنویسم که هستی وتو با دلی گرفته بخوانی که نیستی! من بی تو در غریب ترین شهر عالممبی من تو در, ...ادامه مطلب

  • و در من دیوانه هاییست

  • در من چندین دیوانه زندانی اند!دیوانه ای که بیشتر اوقات بغض میکنددیوانه ای که به بودنت دلخوش استدیوانه ای که نمیداند تو رفته ایدیوانه ای که دوستت دارددیوانه ای که یک عالم از تو گله دارددیوانه ای که می نویسد، برای کسی که نمی خواند!دیوانه ای برای وقت خوابیدنکه در خواب ها به دنبال تو بچرخددیوانه ای برای صبح هاکه گوشه گوشه خانه را به دنبالت بگردددیوانه ای برای وق, ...ادامه مطلب

  • کمی حرف باهاتون دارم

  • آخرین روز ساله و کمی حرف باهاتون دارم:اول اینکه سال نوتون مبارک (همون پیشاپیش)بعدش اینکه شاید ناخواسته دل کسی رو شکسته باشماگه کسی هست، لطف کنه بگه تا اگه شد بتونم جبران کنمو در آخر از همه اینکه، عاشق نشید! بهترینم که باشی، اگه نخوان کنارت باشن، میگن دلیل حال بدشونی.. میگن حس تو باعث تمام نرسیدن هامه.. عاشق نشید لطفا! وگرنه بغض دمار از روزگارتون درمیارهدوره , ...ادامه مطلب

  • من پریشان تر از آنم که تو می پنداری

  • ای که برداشتی از شانه ی موری باریبهتر آن بود که دست از سر من برداری ظاهر آراسته ام در هوس وصل ولیمن پریشان تر از آنم که تو می پنداری هر چه می خواهمت از یاد برم ممکن نیستمن تو را دوست نمی دارم اگر بگذاری موجم و جرأت پیش آمدنم نیست مگربه دل سنگ تو از من نرسد آزاری بی سبب نیست که پنهان شده ای پشت غبارتو هم ای آیینه از دیدن من بیزاری #فاضل_نظری, ...ادامه مطلب

  • هر شعری پرواز بلد نباشد مال من نیست...

  • نامت رابه تمام پرنده ها یاد داده امبه آسمانبه ابرهاو به شعرهایم  دفترم را باز کنهر شعری پرواز بلد نباشدمال من نیست...  #رضوان_ابوترابی, ...ادامه مطلب

  • در من هنوز لبخندی هست

  • آلبومی قدیمی ام،در زیرزمین خانه ای کلنگیکه واحدهایش را پیش فروش کرده اند.در انتظار دستی جامانده در اعماقمکه آجرها نمی گذارندخاطره ای فروریخته را ورق بزندنجاتم بده!در منهنوز لبخندی هستکه می تواند چیزی یادت بیاورد #لیلا_کردبچه, ...ادامه مطلب

  • گفتند عاشق که شدى؟ گریه ام گرفت ...

  • گفتم که با فراق مدارا کنم، نشدیک روز را بدون تو فردا کنم، نشد در شعر شاعران همه گشتم که مصرعىدر شأن چشم هاى تو پیدا کنم، نشد گفتند عاشق که شدى؟ گریه ام گرفت ...میخواستم بخندم و حاشا کنم، نشد بیزارم از رقیب که تا آمدم تو را ...از دور چند لحظه تماشا کنم، نشد شاعر شدم که با قلم ساحرانه امدر قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد #سجاد_سامانی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها