قسم بر حزن و غم اندوه و ماتمنخوردم آب خوش اندر حیاتمنمی دانم چرا اینگونه خستهبجانم افعی غم هاله بستهز دست چرخ گردون رنج بسیارکشیدم بی کس و بی یار و غمخوارهزاران تازیان از دست تقدیردو چندان خوردم از هر جرم و تقصیرنپیمودم ره و راهم دراز استتمام هستم از روی نیاز استغریب و بی کس و تنهای تنهابه اشکم می نویسم مثنوی هاندیدم همچو خود ویرانه ای رادل بشکسته و دیوانه ای راکجایم می بری ای یار ای یارکه کردی اینچنینم زار و بیمارتو می دانی که من مست و خرابمکه بیتو در تب و در پیچ و تابمکنون افتاده ام از دست و از پایسرا پا آتشم اینک به هر جایمرا اول مجازاتم نمودندسپس وادار بر جرمم نمودند«خراباتی» دلی پر درد داردچرا یا رب چنین خود را ستودند؟ #محمد_کریم_نقده_دوزانشعر ارسال شما بخوانید, ...ادامه مطلب
1)تنهاییکلید خانه را داردهر وقت نیستیبه سراغم می آید. 2) دلتنگی شبیه تو نیستگاه و بیگاه در میزندهر جا دلش خواست مینشیندو با حسادت عجیبیدرباره تو حرف میزند...3) پرندگان از این دشت رفته اندتنها یکی ماندهخیال تو! 4) مرا «دنیا» صدا کن!در منهزار تولد ناتمام استبی شمارراه نرفته ...5) و خداوندبرا, ...ادامه مطلب
من دم در ایستاده بودم نه در را میزدم و نه میرفتم. گفت خوب کاری کردی. راه همین است. هر وقت دیدی تاخیر افتاد پشت در بایست. مبادا در را بزنی. در را نزنید و دور هم نروید. مبادا ول کنی بروی و بگویی چیزی, ...ادامه مطلب
باری به عزّتت ای سید و مولای من، به راستی سوگند می خورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری، در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم همچون بانگ آنان که خ, ...ادامه مطلب
... وای! شبگریه اگر جای من آرامت کردآه! اگر آینه تلقین بکند، من خوبم! نگرانم که پیامی ندهی صبح شودای بههم ریختنت ساعتِ خوابآشوبم! من خرابِ تواَم ای لذّتِ مشروع و هنوزحدّ ندارد به من این مستیِ نامشروبم جرعهای خواستم از یادِ تو بیرون بروماز تب و تابِ تو انداخت به تاب و توبم! با سوادی که ندارم، به تو ایمان دارمتو ببخشا به مسلمانیِ نامکتوبم... #حوت#مهدی_فرجی[, ...ادامه مطلب
جنگل همه ی شب سوخت در صاعقه ی پاییزاز آتش دامن گیر ای سبز جوان بر خیز! برگ است که می بارد! چشم تو نبیند کاشاین منظره را هرگز در عالم رویا نیز هیهات... نمی دانم این شعله که بر من زداز آتش «تائیس» است یا بارقه ی «چنگیز»! خاکستر من دیگر ققنوس نخواهد زاد؟و آن هلهله پایان یافت این گونه ملال انگیز! تا نیمه چرا ای دوست! لاجرعه مرا سرکشمن فلسفه ای دارم یا خالی و , ...ادامه مطلب
آخرین روز ساله و کمی حرف باهاتون دارم:اول اینکه سال نوتون مبارک (همون پیشاپیش)بعدش اینکه شاید ناخواسته دل کسی رو شکسته باشماگه کسی هست، لطف کنه بگه تا اگه شد بتونم جبران کنمو در آخر از همه اینکه، عاشق نشید! بهترینم که باشی، اگه نخوان کنارت باشن، میگن دلیل حال بدشونی.. میگن حس تو باعث تمام نرسیدن هامه.. عاشق نشید لطفا! وگرنه بغض دمار از روزگارتون درمیارهدوره , ...ادامه مطلب
آلبومی قدیمی ام،در زیرزمین خانه ای کلنگیکه واحدهایش را پیش فروش کرده اند.در انتظار دستی جامانده در اعماقمکه آجرها نمی گذارندخاطره ای فروریخته را ورق بزندنجاتم بده!در منهنوز لبخندی هستکه می تواند چیزی یادت بیاورد #لیلا_کردبچه, ...ادامه مطلب
تو را در کدام خاطره جا گذاشتمدر کدام کنج دلم پنهانت کردمکه پیدایت نمی کنمحتی در این شبکه بی تابمگیسوانت را نفس بکشمبیا دوباره به همان خانه برگردیمکه چراغش را روشن گذاشتیمو پنجره اش باز بودرو به بهارنارنج همان اتاقکه تو را در آن شناختمتا خودم را فرامو, ...ادامه مطلب
سخت نیستاصلا سخت نیست از روی شانه امتاب بخوری روی دستمتوی چشمهایم زل بزنی وبگویی حواست هست امروز جمعه است؟!سخت نیستبگویم مگر حواس گذاشته ای؟سخت نیست چنان ببوسمتکه جمعه در تقویم از خجالت سرخ شود گونه اش!سخت نیست...جمعه ها صدایت کنم و بگویم من رفتم!بگویی کجا؟بگویم قربان عطر تنت!!سخت نیست من و تو این طور جان جمعه را بگیریم؛قبل از اینکه بفهمد غصه را چطور توی دلهایمان جا کند!سخت نیستفقط دستت را به من بده!راستی...من رفتم! #حامد_نیازی, ...ادامه مطلب
دیگر این ابر بهاری جان باریدن ندارداین گل خشکیده دیگر ارزش چیدن ندارداین همه دیوانگی را با که گویم با که گویمآبروی رفته ام را در کجا باید بجویمپیش چشمم چون به نرمی میخرامی می خرامیدر درونم مینشیند شوکران تلخ کامینام تو چون قصه هر شب مینشیند بر لب منغصه ات پایان ندارد در هزار و یک شب منروی بالینم به , ...ادامه مطلب
یادت که نرفته یه نفر اینجا منتظره!میشه با همدلی این زندگی رو ساختفقط کمی دیوونگی میخواد!ریسک داره اما ارزشش رو دارهمن که دیگه انتخابمو کردمخودتم میدونی بهتره به فکر تغییر نظرم نباشیاینقدر ازم نخواه دست بکشمحالا که باعث آخرین امیدم شدی، بزار ببینیم عشق چطور مسئله هامون رو حل میکنهحالا که اومدی، به حر, ...ادامه مطلب
رفتم که از دیوانه بازی دست بردارمتا اَخم کردم مطمئن شد دوستش دارم واکرد درهای قفس را گفت: مختاری!ترجیح دادم دست روی دست بگذارم بیزارم از وقتی که آزادم کند، ای وای!روزی که خوشحالش نخواهد کرد آزارم این پا و آن پا کرد گفتم دوستم دارداما نگو سر در نمی آورده از کارم! از یال و کوپالم خجالت می کشم امابازیچ, ...ادامه مطلب
خداوندا به من بفهمان؛که من لیاقت آنکه برای بندگانت، لیاقت تعیین کنم را ندارم!پس من به اندازه آنچه که تو میپسندی، خوب هستم و به اندازه آنچه که تو دوست داری، بزرگوارانه رفتار خواهم کرد!نه به اندازه لیاقت موهوم و خیالی ای که از بندگانت در ذهن ساخته ام!خداوندا به من بفهمان؛هر عملی از جانب بندگانت، می تو, ...ادامه مطلب
افتادهام در ابتدای کوچهای بن بستاز دست دارم میروم، اصلا حواست هست!؟بیرون زدم از خاطراتت برف میآمدمن گریه کردم آخر این قصه را بایدبعد از تو فکر روزهای آخرم باشمبعد از تو فکر ضجههای دفترم باشمبعد از تو چشمم دفترم را آبیاری کردبعد از تو تهران پابهپایم بی قراری کردبعد از تو راهی از جهنم رو به من و, ...ادامه مطلب