پرچم عشق همین گوشه پیراهن توست

متن مرتبط با «خیلی» در سایت پرچم عشق همین گوشه پیراهن توست نوشته شده است

میدونستی خیلی باشرفی؟

  • فلسطین این روزا سنگ محک خوبی شده برای شناخت بی شرف از با شرف! کسانی که تا دیروز سنگ مظلوم رو به سینه میزدن، گویا براشون فرقی هست بین انسان با انسان! مردم اوکراین انسانن ولی مردم فلسطین نه! مردم اوکراین حق دفاع و پس گرفتن حق خودشونو دارن که تمام دنیا و علی الخصوص ایران باید بهشون کمک کنه ولی برای مردم فلسطین همچنین حقی وجود نداره! و اون موقع تازه ازشون میشنوی که نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران! البته اینم فقط حرف گزافی بیش نیست چون همینها در بزنگاه های حساس نشون دادن که حاضر نیستن حتی یه دلار بخاطر کشورشون ضرر بدن! اون موقعست که ازشون میشنوی 85 میلیون ایرانی میخوان اصلا نباشن اگه خم به ابروی پسرم بیاد! اولاش که همشون به نوار غزه میگفتن نوار بهداشتی و ریشخند میکردن و توی دلشون قند آب میشد و درود بر اسراییل میگفتن! اما وقتی دیدن که همه دنیا از بی دین و آتئیست بگیر تا آمریکایی و مکزیکی و چینی و ژاپنی و کلمبیایی و ... با هر دینی و آیینی شدن حمایتگر فلسطین، بعضیاشون چنتایی استوری گذاشتن و توش گفتن نه به جنگ! یعنی حتی در این موقعیت هم حاضر نشدن از اربابانشون، یعنی آمریکا و اسراییل حرفی به میان بیارن! اینکه آمریکا جلوی چشم مردم دنیا محموله های متعدد تسلیحات جنگی رو اونجا خالی میکنه و میگه حامی حقوق اسرائیله! اینم مصداق کامل بی شرفی دیگه ای بود که ازشون شاهد بودیم. چقدر باید پست و رذل باشید که خیلی راحت چشمتون رو روی 75 سال تجاوز، غصب، کشتار و وحشی گری رژیم صهیونیستی ببندید و حالا در کنار اونها بایستید؟ از کی تا حالا دشمنی تون با جمهوری اسلامی سبب شده اینقدر پست و بی شرف بشید؟ والا مبارزان قدیم شرف داشتن. نارو نمیزدن. هیچوقت ضعیف کشی نمیکردن. هیچوقت حق گویی رو ترک نمیکردن. هیچ , ...ادامه مطلب

  • تلخی از دست دادن، خیلی بیشتر از به دست نیاوردنه

  • «تلخی از دست دادن، خیلی بیشتر از به دست نیاوردنه. فقط کافیه یه بار تجربه‌اش کنی، دیگه هیچ‌وقت از یادت نمی‌ره.»«یعنی فراموش نمی‌کنی؟»«محصل که بودم همیشه با یه‌لا پیراهن می‌رفتم مدرسه و برمی‌گشتم. بهار و پاییز و زمستون هم برام خیلی مهم نبود. صُبای زمستون صدای مادر رو پشت سرم می‌شنیدم که داد می‌زد: «ذل, ...ادامه مطلب

  • این خیلی مهمه که تو عشق رو شناختی!

  • دایی جان ناپلئون سریالی نام آشناست. حتما خیلی هاتان هم دیده اید.قسمت پایانی اش یک سکانس دارد در آن عمو اسدالله دارد برای سعید از زن سابقش می گوید.و اینکه چطور زنش با عبدالقادر بغدادی رفت و او را تنها گذاشت...اسدلله میرزا خطاب به سعید: منم یه روزگاری مثل تو بودم، احساساتی، زود رنج… اما روزگار عوضم کرد. جسم آدم تو کارخونه ننه آدم درست میشه، اما روح آدم تو کارخونه دنیا.اسدلله میرزا: تو قضیه زن گرفتن منو شنیدی؟سعید: یه چیزایی میدونم. یعنی شنیدم که شما زن گرفتی و بعد طلاقش دادی.اسدلله میرزا: به همین سادگی؟! زن گرفتم، بعد طلاقش دادم؟اسدلله میرزا: من ۱۷، ۱۸ سالم بود که عاشق شدم.سعید: عاشق کی؟اسدلله میرزا: یه قوم و خویش دور. نوه عموی همین فرخ لقا خانم سیاه پوش… عشقای بچگی و جوونی دست خود آدم نیست. بابا ننه ها بچه هاشونو عاشق هم می کنن. از بس به شوخی اون به این میگه عروس من. این به پسر اون میگه داماد من. همین جور هی تو گوش آدم فرو می کنن. بعد به سن عاشق شدن که میرسی، میبینی عاشق همون عروس بابا ننت شدی. اما همین بابا ننه ها وقتی فهمیدن، روزگار منو اون دخترو سیاه کردن…اسدلله میرزا: بابای اون برای, ...ادامه مطلب

  • خیلی ها اینطور زندگی میکنند...

  • بدترین حالت ماجرا این است که طاقتمان تمام شودبه روی خودمان نیاوریمو تا زمان مرگ ادامه دهیم! ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها