نمی رنجم اگر کاخ مرا ویرانه می خواهدکه راه عشق، آری طاقت مردانه می خواهد کمی هم لطف باید گاه گاهی مرد عاشق راپرنده در قفس هم باشد آب و دانه می خواهد ! چه حسن اتفاقی ! اشتراک ما پریشانی ستکه هم موی تو هم بغض من آری، شانه می خواهد تحمل کردن هجر تو را یک استکان بس نیستتسلی دادن این فاجعه میخانه می خواهد اگر مقصود تو عشق است، پس آرام باش ای دلچه فرقی می کند می خواهدم او یا نمی خواهد؟ #سجاد_رشیدی_پور ,مقصود,است،,آرام ...ادامه مطلب
بعد از آن دیوانگی ها ای دریغباورم ناید که عاشق گشته امگوئیا «او» مرده در من کاینچنینخسته و خاموش و باطل گشته ام هر دم از آئینه می پرسم ملولچیستم دیگر، بچشمت چیستم؟لیک در آئینه می بینم که، وایسایه ای هم زانچه بودم نیستم همچو آن رقاصه هندو به نازپای می کوبم ولی بر گور خویشوه که با صد حسرت این ویرانه ر, ...ادامه مطلب