کمی حرف باهاتون دارم

آخرین روز ساله و کمی حرف باهاتون دارم:
اول اینکه سال نوتون مبارک (همون پیشاپیش)
بعدش اینکه شاید ناخواسته دل کسی رو شکسته باشم
اگه کسی هست، لطف کنه بگه تا اگه شد بتونم جبران کنم
و در آخر از همه اینکه، عاشق نشید! بهترینم که باشی، اگه نخوان کنارت باشن، میگن دلیل حال بدشونی.. میگن حس تو باعث تمام نرسیدن هامه.. 
عاشق نشید لطفا! وگرنه بغض دمار از روزگارتون درمیاره
دوره خوبی برای عاشق شدن نیست. تا اونجا باهات همراهن که مانع اهدافشون نشی. بعدش عین یه گزینه، تیکتو برمیدارن و آف میشی..
چون اهدافشون مهمتره، خودشون مهمترن. احساسشون خیلی مهمتره. اونا دل دارن و تو نداری، اونا حق دارن و تو نداری
نه اینکه من پشیمون باشم. نیستم! چون خودمو خوب شناختم. بد و خوب و زشت و زیباییای خودمو دیدم.
ولی له شدم تا فهمیدم، پوسیدم تا یاد گرفتم..
حالا نه دلی برام مونده، نه حالی،نه دلخوشی ای.. بینهایت هم از خودم متنفرم
نکنید این کارو! اگر خواستید برید طرفش، اول مطمئن بشید طرفتون خودخواه نیست. چون دل دادن به آدم خودخواه، عین تیغ دولبه ست! یه لحظه نخواد، قید تو و احساست و عشقش و عشقت و عهد و زندگیتو میزنه و تمام

منو بابت این باورها سرنش نکنید. اونی باید سرزنش بشه که باعث شد من به این باورا برسم! که امروز و در این لحظه، بغضی به بزرگی یه کوه توو گلوم بمونه! اونی باید سرزنش بشه که میتونست و نکرد! اونی باید سرزنش بشه که این عشقو دید و با تمام وجود اونو خواست و میخواست فقط و فقط در انحصار خودش باشه و وقتی به نقطه اوجش رسید، رهاش کرد..

مادربرگم میگفت هر حقی که پایمال بشه، میشه یه پرنده که هی میچرخه و میچرخه و اونقدر میچرخه تا بالاخره برگرده دست صاحبش.  فکر میکنم این حرف درست باشه. از اونجایی که دوست نداشتم نفرتی از کسی پیدا کنم، این وبلاگو ساختم تا همچنان عشق جاری باشه. تا یادم بمونه من مسئولیتی دارم در قبال عشقی که شروعش کردم. پس همچنان وبلاگ پابرجاست تا اون روزی که این حق بخواد برگرده سمت صاحبش!

دعای من: الهی هیچکس دچار این روزا نشه..
شاد باشید و شادمان و اگر کسی هست که واقعا دوستتون داره، اینقدر اذیتش نکنید.. بخدا ارزششو نداره