چهارشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۱:۳۸ ب.ظحصار آسمان
حسرتی بود دلم، حیف که آغاز نشد
ماند بر شاخه ی ترسویی و پرواز نشد
ماند در کودکی شرم و هی بازی کرد
خواست هی قهر کند، بغض کند، ناز نشد
مثل صندوقچه ای حرف دلم پنهان بود
در گوشی به همه گفتمش و راز نشد
عشق، مثل همه یکبار سراغم آمد
ماند در حنجره، پرپر شد و آواز نشد
عمری از درد، غزل گفتم و در چشم همه
جز همین آدمک قافیه پرداز نشد
من همان پنجره ی رو به خیابان بودم
که شبی بسته شد و رو به کسی باز نشد
#مهدی_فرجی
پرچم عشق همین گوشه پیراهن توست...
ما را در سایت پرچم عشق همین گوشه پیراهن توست دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 0hesare-aseman3 بازدید : 191 تاريخ : پنجشنبه 12 خرداد 1401 ساعت: 5:58